حدود دو ماه قبل سپیده دختر جوان 23 ساله به اداره پلیس رفت و از پسری به نام سعید شکایت کرد . وی در توضیح ماجرا گفت: ما در خانهای واقع در غرب تهران زندگی میکنیم. زن میانسالی نیز از سالهای بسیار قبل همسایه ما بوده و رفت و آمد زیادی با آنها داریم .
حدود یک سال قبل در خانه آنها پسر جوانی را دیدم که خودش را خواهرزاده زن همسایه معرفی کرد. او به من پیشنهاد دوستی داد و گفت میخواهم بیشتر بشناسمت تا با هم ازدواج کنیم. من موضوع را به مادرم گفتم خانواده سعید هم در جریان این دوستی قرار داشتند در این مدت بارها به خانه آنها رفت و آمد داشتم و در میهمانیهایشان شرکت میکردم تا اینکه یک ماه قبل سعید گفت زن عمویم از شهرستان به خانه ما آمده و میخواهد تو را ببیند
من هم قبول کردم و به خانه سعید رفتم. اما وقتی وارد شدم هیچکسی در خانه نبود. تعجب کردم و سراغ آنها را گرفتم که گفت الان میآیند
در این فاصله سعید برایم شربت آلبالو آورد وقتی شربت را خوردم از هوش رفتم و بعد از یکساعت در حالی به هوش آمدم که متوجه شدم سعید به من تعرض کرده است و با من رابطه جنسی داشته است .
دختر جوان ادامه داد: از شدت ناراحتی و شوک عجیبی که به من وارد شده بود گیج بودم و نمیتوانستم تصمیم درستی بگیرم به سعید گفتم چرا این کار را کردی که با چرب زبانی و فریب به من گفت نگران نباش میخواهیم ازدواج کنیم و مشکلی پیش نمیآید اما بعد از آن روز دیگر جواب تلفنهایم را نداد
وقتی یک ماه از آخرین ملاقات شوم من و سعید گذشته بود و او پاسخم را نمیداد برایش پیامک فرستادم و گفتم میخواهم از او شکایت کنم تا تکلیفم را روشن کند . اما او با چرب زبانی بار دیگر مرا به خانهشان دعوت کرد و گفت اعضای خانوادهاش در خانه حضور دارند و بهتر است به آنجا بروم تا با هم قرار خواستگاری را بگذاریم و مشکل را با بزرگتر ها و دوستانه حل کنیم .
دختر جوان ادامه داد: من که حرفهای او را باور کرده بودم برای دومین بار به خانهاش رفتم تا شاید قرار ازدواج بگذاریم اما کسی در خانه نبود و سعید یکبار دیگر مرا گول زد و مرا مجبور به داشتن رابطه جنسی کرد و حتی از بدن برهنه و لخت من هم عکس گرفت و مرا تهدید کرد اگر از او شکایت کنم آبروی مرا به این عکسها خواهد برد
این بار دیگر تنها راه را شکایت از سعید دیدم و به پلیس مراجعه کردم . با این شکایت سپیده به پزشکی قانونی معرفی شد و پزشکی قانونی آزار و اذیت وی را تأیید کرد. به این ترتیب سعید ردیابی و بازداشت شد
دختر جوان به قاضی گفت : من برای اثبات ادعایم میتوانم نشانی خالکوبیهای روی بدن او را نیز بدهم. سپس به بیان این مشخصات پرداخت و جزییات تعرض های پسر جوان را برای قاضی شرح داد
اما وقتی پسر جوان در جایگاه متهم ایستاد منکر آزار و اذیت او شد و گفت: سپیده همیشه به خانه خالهام رفت و آمد داشت و من هم گاهی اوقات به آنجا میرفتم و یکدیگر را ملاقات میکردیم. چون در خانه لباس راحتی میپوشیدم او خالکوبیهای روی بدنم را دیده و به همین خاطر در دادگاه نشانی آنها را داده است.
من به او علاقهمند بودم و میخواستم با او ازدواج کنم اما وقتی به دروغگوییهایش پی بردم و از ازدواج با او منصرف شدم چنین شکایتی را علیه من مطرح کرده است.
او دختر صادقی نیست و وقتی من فهمیدم او یک بار صیغه مردی شده بود و این ماجرا را از من پنهان کرده از ازدواج منصرف شدم و ارتباطم را نیز با او قطع کردم اما او از من شکایت کرده و مرا متهم به تعرض کرده است. در حالی که ارتباط ما با میل و خواسته خودش بوده است و هیچ زوری برای رابطه در بین نبوده است . با پایان اظهارات این متهم، قضات برای تصمیمگیری در مورد این پرونده وارد مشورت شدند